شعر ولایی

شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 

فلک ربوده ز دستم قرار یا عبّاس

زمانه کرده دلم را فگار یا عبّاس

گرفته خاطرم از روزگار یا عبّاس

خمیده سرو قدم زیر بار یا عبّاس

رهاییم ده از این گیر و دار یا عبّاس

 

دمی که از مه عارض نقاب برداری

طراوت از گل برگ گلاب برداری

بشاشت از دل عهد شباب برداری

تتق ز مشعله آفتاب برداری

نهد به پای تو یوسف عذار یا عبّاس

 

دمی که تو سن حسن تو در رکاب شود

به غمزه تو دل عالمی خراب شود

چه حاجت است که پای تو در رکاب شود

به آتش غم دل سینه ها کباب شود

بدست توست عنان مدار یا عبّاس

 

سپرده حق به کفت اختیار آب و نمک

ز خوان فیض تو روزی خورد سما و سمک

به امر تست منظّم نظام ملک و ملک

به حکم تست به گردش همیشه فلک و فلک

تویی مطوّف لیل النهار یا عبّاس

 

شاعر : علاّمه بلبل ( ره )

شادی روح شاعر صلوات ...

 

 

طبع موزون

 

 

بشنو از زمزمه بلبل طبعم آواز

سخن شوخ وش بوالعجب طرفه طراز

طبع موزون من از شیوه مضمون باقی

عنقریب است که در شعر بگردد ممتاز

غزل نغز بود شوختر از چشم غزال

شاهد حسن بود تیز تر از حمله باز

نغمه با نغمه خورد غلغله با غلغله جوش

پرده با پرده شود زمزمه با زمزمه ساز

بعد از آن نکته سنجیده و وزیده چو گل

سر برون آورد از دل چو گل از گلشن راز

به مضامین همه متقن به موازین همه طاق

به دلایل همه روشن به فضائل همه ساز

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

که در این مرحله بسیار نشیب است و فراز

به خفایای سخن پی نبرد هر کودن

به بلایای محن تن ندهد هر طنّاز

پر پروانه بود مروحه شعله شمع

دل دیوانه بود مشعله بزم نیاز

چه کنم گر ننوازم چو نی از دست فراق

دل محمود خبر می دهد از زلف ایاز

لب مجنون بجز از صحبت لیلی نکند

آتش عشق ندارد بجز از سوز و گداز

بزم عشق است جهان دامن همّت به کف آر

مزرعی داری شخمی کن و تخمی انداز

سر منه در پی هر بوالهوس هرزه درای

دهن آز مکن باز به ماننده کاز

شکوه از دوست نکن جلوه به دلبر مفروش

زیر هر بار مرو از پی هر آز متاز

نو عروس سخنم را به سوی حجره بخت

دایه بخت به بالای غزل کرده جهاز

گر سپاری به کف از مهر ولایش محضر

هشت جنّت به قدوم تو شود پا انداز

زانکه بی پیروی حیدر و آلش هرگز

نشود نزد خدا وند قبول هیچ نماز

باید اوّل که دم از شاه ولایت بزنی

تا شود در خور تمجید امام ثقلین

شهسوار مدنی شاه سریر اعجاز

علی آن مظهر قدرت که به بی همتایی

ذات او را نبود غیر نبی هیچ انباز

اندرین باب بود انفسنا انفسکم

نتوان برد از این در به حقیقت ز مجاز

کار فرمای مشیّت که به یک چشم زدن

بر کشید از شب انجام به صبح آغاز

گر به بدگویی آن پاکدل خوش فطرت

دهن آلوده نمودند گروهی غمّاز

نشود قدر قمر کاسته از عو عو سگ

نکند ضیخم فروا همه از زخم گراز

همطرازو نبود گوهر و خر مهره به هم

نرسد بر گل نرگس گل بد بوی پیاز

مور را ذوق تمنّای تو می سازد مار

پشّه را شوق تولاّی تو می سازد باز

می زند گوی فلک در خم چوگان تو چرخ

می برد از همه نوع غمزه مژگان تو ناز

به خصال و به کمال و به جمال و به جلال

به دو عالم تویی از خلق دو عالم ممتاز

نشود روز جزا شاخه نشین طوبی

مرغ هر دل که به کوی تو ندارد پرواز

 

 

شاعر : علاّمه سید کاظم بلبل ( ره )

 

 



نظرات شما عزیزان:

حسین
ساعت2:02---30 آبان 1390
سلام سید
کجایی؟
چرا ا÷ دیدت نمیکنی؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 16 ارديبهشت 1390برچسب:, ] [ 1:26 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 225
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 225
بازدید ماه : 1395
بازدید کل : 40839
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..