شعر ولایی

شعر ولایی
و سیعلم الّذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون ...

786

 

مادر پهلو شکسته ...

 

از چه تنها می روی ای مادرم ؟

می بری تاب و توان از پیکرم

بی تو بابا بی سپاه و لشکر است

نام تو آرام جان حیدر است

ای تو را مسکین گدا روح الامین

از چه مادر می نشینی بر زمین ؟

ناله هایت هوشم از سر می برد

قوّت از زانوی حیدر می برد

ای تو بر کرّوبیان فرمانروا ...

زینت عرش برین ... عشق خدا

پیش چشمان علی زاری مکن

خون ز چشمان پدر جاری مکن

ای که هستی کوثر پروردگار

پیش بابا رخ مگردان آشکار!

مادر ما نو جوان است ای خدا

نیست وقت رفتنش از پیش ما

او ولایت را تجلّی می دهد

قلب بابا را تصلّی می دهد

زینب غمدیده طفلی بیش نیست

بهر مادر طاقت دوریش نیست ...

 

شاعر : سید عبد الرضا هاشمی

 

نوازش کن ...

 

مرا آتش مزن با این سکوت بی امان خود

به سویم خیره شو با دیدگان مهربان خود

بکش دست نوازش بر سر طفلان گریانت

نوازش کن یتیمان را به دست نیمه جان خود

مکش آهی که می سوزد پر جبریلیان در دم

مکن نفرین و عالم را بگیر اندر امان  خود

بیا ای سرو من قد راست کن ... آخر جوانی تو

مزن با تیر حسرت بر دل از قدّ کمان خود

مکن همچون پدر شق القمر با چادر خاکی

بیا بردار حائل را از آن نیم نهان خود

به تلخی جان مده بر دیدگان زینب خردت

مکن در عرش اعلی ذات حق را نوحه خوان خود

سکوتت هستی ام را سوخت زهرا ... خیز و جاری کن

بجز آه جهانسوزت کلامی بر زبان خود

دمی بنما درنگ آهسته تر از خانه من رو

نه از بهر من ... از بهر وداع کودکان خود

به جان مهدی ات بی بی من بی آبرو را هم

به روز حشر بشمار از صف دلدادگان خود

خدا را شاهد ای بی بی نمایم فخر بر هستی

اگر روزی مرا هم دانی از خیل سگان خود

زبانم لال اگر خوانم تو را مادر که من پستم

ولیکن مادری کن ... هاشمی را ده نشان خود

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

 

 

مدرک جنایت ...

 

محسن هنوز نامده ... با من وداع کرد

با جان خویش از من و حیدر دفاع کرد

او مدرک جنایت آن ناسپاسهاست

در غایت ظهور به ظاهر ولی خفاست

این غنچه ناشکفته ز گلزار پا کشید

نقشی عجب به صفحه پندارها کشید

او در کنار فاطمه ... خود یک سپاه بود

تنها صلاح جنگی او ... لفظ آه بود

او دردهای فاطمه را درک می نمود

از روی جبر فاطمه را ... ترک می نمود

ای آسمان نشین که به خاک غم آمدی

بر نخل صبر فاطمه چون میثم آمدی

رفتی ولی هنوز نبوسیده مادرت ...

لا لا نخوانده خواهر غمدیده بر سرت

باور نمی کنم که تو من را رها کنی

گلبرگ یاس را ز کنارش جدا کنی

دیگر بس است هاشمیا دم فرو ببر

از شرح این حکایت غمناک در گذر ...

 

 

شاعر : سید عبدالرضا هاشمی

اللهم العن الجبت و الطاغوت ...

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 12 ارديبهشت 1390برچسب:حضرت فاطمه زهرا , صدیقه شهیده , بنت رسول الله , در سوخته , فاطمیه , آشیانه , محسن, ] [ 3:52 ] [ سید عبدالرضا هاشمی ] [ ]
درباره وبلاگ

از مژه قلم دارم و از اشک مرکّب تا عکس تو را نقش زنم بر صحف شب گریم به مه و سال و شب و روز مرتّب دست منو دامان تو یا حضرت زینب ( س )
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر ولایی و آدرس jabraileshgh.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 74
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 74
بازدید ماه : 1244
بازدید کل : 40688
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 17
تعداد آنلاین : 1

..